تو آسمانی بودی

مرتضی بدیعی نیا

تو همیشه سرت بالا بود و دلت آسمانی

برای همین سربلند و سر افراز پر کشیدی و رفتی

زمین جای فرشته ها نیست

زود رفتی

زمین برای تو نبود

تو آسمانی بودی .....

رد پای مهربانی

حضور آرامت گرچه خیلی وقت است کنارم نیست

اما ....

رد پای مهربانیت را در لحظه لحظه ی زندگی ام حس میکنم

چه زود حضور مهربانت از کنارمان پر کشید

آه چقدر دلتنگ حضورت هستم

بابا

 

دلم گرفته

به وسعت همه ی دنیا

چقدر جایت خالیست....

حسرتی جاودانه

بابا یعنی ...وسعتی به پهنای کوهها .....
کاش بدانی
حسرت به دل ماندم در این روزهای بی کسی...
حسرت دوباره دیدنت...حسرت لحظه ای بوییدنت..حسرت گهگاهی دیدنت...حتی از دور
حسودیم میشود
به دخترانی که
با پدرشان غذا می خورند ، او را در آغوش می گیرند.
من حسودیم میشود
به دخترانی که روز پدر ، خوشحال هدیه می خرند.
آخ که اگر بودی
چه ها که نمیکردم
حسرت به دلم مانده ، یکبار به خانه ام بیایی
 همه ی اینها به درک
حداقل یک بار به خوابم بیا
دلم از دلتنگی ات خون است
بابا
یادت تا ابد جاودانه در دلم میماند ....
فقط دعا میکنم روزی که رخت بر میبندم از این دینا
ببینمت
تنها اجازه دهند ببینمت

_______________________________________________________

پی نوشت:

خیلی از مطالب به دلیل نقص فنی بلاگفا پاک شده